خداوندا پناهم ده !

خداوندا نمی دانم

 

خداوندا تو راهم ده.

 

پناهم ده .

 

امیدم خداوندا .

 

كه دیگر نا امیدم من و میدانم كه نومیدی ز درگاهت

 

گناهی بس ستمبار است و لیكن من نمیدانم

 

دگر پایان پایانم.


همیشه بغض پنهانی گلویم را حسابی در نظر دارد و

می دانم كه آخر بغض پنهانم مرا بی جان و تن سازد.

چرا پنهان كنم در دل؟

چرا با كس نمی گویم؟

چرا با من نمی گویند یاران رمز رهگشایی را؟

همه یاران به فكر خویش و در خویشند. گهی پشت و گهی پیشند

ولی در انزوای این دل تنها . چرا یاری ندارم من .

كه دردم را فرو ریزد

دگر هنگامه ی تركیدن این درد پنهان است

خداوندا نمی دانم

نمی دانم

و نتوانم به كس گویم

فقط می سوزم و می سازم و با درد پنهانی بسی

من خون دل دارم. دلی بی آب و گل دارم

به پو چی ها رسیدم من

به بی دردی رسیدم من

به این دوران نامردی رسیدم من

نمیدانم

نمی گویم نمی جویم

نمی  پرسم
نمی گویند
نمی جوند
جوابی را نمی دانم

سوالی را نمی پرسند و از غمها نمی گویند

چرا من غرق در هیچم؟

چرا بیگانه از خویشم؟

خداوندا رهایی ده

كللام آشنایی ده

خدایا آشنایم ده

خداوندا پناهم ده

امیدم ده
خدایا یا بتركان این غم دل را

و یا در هم شكن این سد راهم را

كه دیگر خسته از خویشم

كه دیگر بی پس و پیشم

فقط از ترس تنهایی

هر از گاهی چو درویشم

و صوتی زیر لب دارم

وبا خود می كنم نجوای پنهانی

كه شاید گیرم آرامش

ولی آن هم علاجی نیست

و درمانم فقط درمان بی دردیست

و آن هم دست پاك ذات پاكت را نیازی جاودانش هست


 

 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه: